Wednesday, January 23, 2008

شادان شادان


به زیارتت می آیم
که جان جهانی
که در قاموس ناب تو
نمی توان . " بیهده حرفی ست"
تو که شدن را تجسدی
و من ایوب گونه این شدن را به تماشا نشسته ام
دیر زمانی ست اینک
مردمان ام گفتند : رها کن
رها نکردم
صهبای یادت را همراه کهن شراب گذر دوران کردم
و رها نکردم
و حضورت را مشتاق تر شدم
و تو می آیی
پرومته من ، لیلای همیشه
آن روز نه من تنها
که مردمان
منت دار حضورت اند : ای انسان

5 comments:

Anonymous said...

و تو می آیی
پرومته من ، لیلای همیشه
آن روز نه من تنها
که مردمان
منت دار حضورت اند : ای انسان

خوب بود. این تیکه ش از بقیه بهتر. اما چرا اینقدر سخت نوشتیش؟

Anonymous said...

امروز قربان لینک رو جبران می کنم

Anonymous said...

قربون لینک دادم. وبلاگ های نادر خرمی راد و فرهاد خندان رو هم می تونی از توی فهرست لینک های من پیدا کنی اگر که خواستی با اونها تبادل لینک کنی یا به شون سر بزنی. خوش باشی محمد جان

سال دیگه 16 بهمن در پاریس، برات ماکارونی بار می ذارم

Anonymous said...

هر وقت دلم یه شعر خوب می خواد که حتما سر کار خیلی رفتار لوس و غیر حرفه ای تلقی می شود حتما یه سری به بلندای انسان می زنم و همیشه همه چیز درسته . . . . . . . . . . . . . . .

Anonymous said...

هر وقت دلم یه شعر خوب می خواد که حتم سر کار خیلی رفتار لوس و غیر حرفه ای تلقی می شود حتمه یه سری به بلندای انسان می زنم و همیشه همه چیز درسته . . . . . . . . . . . . . . .