Monday, March 10, 2008

سپیده سپیدارگونه روزگاری مسیحایی


حکایتم تکراری است
اما باز روایت می کنم
چراکه تو هر بار از نو می خوانی اش
که حضور تو تازگی ست
ای زندگی !
بی قرارترین ماهی بلندترین امواج جاری ترین رودخانه ها
آی مهربان ترین پری آبی ترین دریاهای دور
آری باز می خوانمت
هزار باره
آی با تو ام : ای زندگی !
شکوفه ترین گل روییده بر درخت ترین سبزی نو آمده با نوبهار اینک در راه
هزاربار این کهنه روایت را از بر می خوانم :
با تو من – در چنین زمستانی – با بهار می رویم
بهاران راستین دل تمامت خواه من
***
خوش می آیی
ای جوانه
ای گل برگ
- البته سپید -
ای نشانه
ای مهر
در خانه فرود آ
که
تو رستگاری صاحب خانه ای ، ای غزل

2 comments:

Anonymous said...

چه امید و شور زیبایی پایدار باشی و امیدوار برای همیشه روزگاران ای مرد با همت و مهربانترین

Anonymous said...

salam
cheghadr ziba bud.basi lezzat bordim.omid ast hamchenan be in ravesh edame dahid va hamare zoghi chenin pako shiva dashte bashid.
baraie man ke besiar lezat bakhsh bud.albate asle kari bayad bepasandad.ke hatman pasandide.
ya hagh