Tuesday, March 11, 2008

دل نگران چشمان صبح


ای بی قرار ترین نگاه
سالک کدام سفر دور بوده ای که به سوغات
این چنین زیبا می خندی :
ناب ناب
خنده هایت بغل بغل آزادی ست
نی نی چشمانت : جادوی دوران
و حضورت :
اثبات حیات
***
کلام ات هم به هم چنین
پرشور و فشرده فشرده
گویی بیان آن همه شور را ، بایسته است که زمان منقبض شود
این چنین
" در شمایل خوب تو می نگرم " نهانی
و آشکارا هم
و اوج می گیرم به وسعت یک تاریخ
در تو و با تو
که طلایه دار حضور محتوم نورالانواری :

سپیده صادق

4 comments:

بارمان said...

و خداوند چنین گفت:
السلام علیک یا حمار...
چه فرقیه بین عکس و نوشته ی یه مار
و حمار پاسخ داد:
دختر باشه خوشگل باشه پسر باشه کاکل زری
وخداوند غضب آلود گفت:
ای حمار جیره ی پالونت از امروز قطع خواهد شد

بلنداي انسان said...

هر کسی تفسیری راجع به ربط نظر استاد مصلوب و این پست دارد ، ما را هم محروم نفرماد!!!ه

بارمان said...

وبدین سان بود که خداوند ضریب خریت خرش را شناخت و به وی پالان نداد اما خود داش حمار درک نکرد و به زور پالان را ازآن خود کرد و سالها بار برد

بلنداي انسان said...

خداییش یه نفر ایثار کنه به این آق مصلوب پیامک بده که : اسسسسستاد نقد این " نظر" ها رو هم با پونزی که چون یادمن ته کفشته پیوست کن
خداهم پدر همه مونو بیامرزه